بی آلایش ((یِ)) خالص و پاک، مجازاً صاف و ساده، بی ریا ادامه... خالص و پاک، مجازاً صاف و ساده، بی ریا تصویر بی آلایش فرهنگ فارسی معین
بی آلایش بی پیرایه، بی ریا، پاک، ساده، سره، صاف، صفی، صمیم، مبرا ادامه... بی پیرایه، بی ریا، پاک، ساده، سره، صاف، صفی، صمیم، مبرا فرهنگ واژه مترادف متضاد